*كارمند
تازه وارد*
مردی
به استخدام یك شركت بزرگ چندملیتی درآمد.
در اولین روز كار خود، با كافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یك فنجان قهوه
برای من بیاورید."
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با
كی داری حرف می زنی ؟"
كارمند تازه وارد گفت: "نه"
صدای آن طرف گفت: "من مدیر اجرایی شركت هستم، احمق"
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با كی حرف میزنی، بیچاره."
مدیر اجرایی گفت: "نه"
كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.
ترکه به
دوستش ميگه:
من يک دوست دارم که
ميگه، پدر پدر پدر پدربزرگ خودش رو ديده!! دوستش ميگه: حتماً دروغ ميگه، هميچين
چيزي امکان
نداره! ترکه ميگه: نه دروغ نميگه فقط زبونش ميگيره
لره دکتر مي
شه، به مريضش قرص مي ده مي گه: يکي قبل از خواب بخور، يکي قبل از بيدار
شدن
مي دوني چرا تو اسلام چهار تا زن بيشتر نميشه گرفت چون اگه 5 تا بشه بايد
يکيشو خمس بدي
به لره ميگن 22 به توان دو ضربدر سه تقسيم بر چهار چند ميشه لره ميميره
وسعت ديد خانمها :
ديدن يك تار مو روي كت شوهر . نديدن تير برق موقع رانندگي
ترکه ميگوزه بچه
هاش ميزنن زير خنده اشك تو چشماش حلقه ميزنه ميگه خدايا
اين شاد يو از
بچه هاي من نگير!!!
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد